غربت
دلم خوش است به گلهای باغ قالی ها
که چشم باران دارم زخشکسالی ها
به باد حادثه بالم اگر شکست چه باک
خوشا پریدن با این شکسته بالی ها
چه غربتی است عزیزان من کجا رفتند
تمام دورو برم پر زجای خالی ها
زلال بود و روان رود روبه دریایم
همین که ماندم مرداب شد زلالی ها
خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
که دل زدیم به دریای بی خیالی ها